در مورد والسهای شوپن، که به بخشی از آن در کتاب والسهای شوپن برای پیانو اشاره شده است، میتوان گفت که بیشتر رقص روح هستند تا رقص تن ولی به نظر میرسد که ریتمهای زنده، فضای نا آرام و حال و هوای تسخیر کننده و درخشان این والسها به چنین گفته غلو آمیزی میخندند. این والسها ملموسترین آثار شوپن هستند و تنها در چندتایی از آنها اشارهای به افسردگی مالیخولیایی نوکتورنها و اسکرتسوها وجود دارد. از نظر روحی کمتر خصوصی و صمیمی به نظر میرسند. اما در عین حال سرمشقهایی دلپسند از کنایههای اجتماعی و رهائی اشرافی بدست میدهند. از نظر شومان، رقصندگان این والسها باید دست کم قهرمان سرشناس این رشته از رقص باشند. آنها با وجود موومانهای سرمست کننده خود محتوایی اصیل پرورده دارند و هرگز از آن نوع شلوغکاری دهاتی که بتهوون، گریگ ، برامس، چایکوفسکی یا دورژاک در آثارشان دارند اثری نیست. با این وجود وین از آثار شوپن کمتر استفاده میکند چرا که شوپن به معیارهای این رقص دسته جمعی، اغواگری، زمزمههای نهانی و راز و رمز خاصی افزوده است که شنونده هر لحظه ممکن است بیاختیار آه بکشد. مسئله نرقصیدن با برخی از این والسها چنان ادامه یافت که شوپن را از جهانی که به آن عشق میورزید دور کرد. در واقع تنها والسهای خاصی هستند که برای رقص مناسب هستند. اولین، دومین، پنجمین، ششمین و چندتایی دیگر این رقص باید کمتر از آنچه یک والس معمولی میطلبد قرار دادی و بیش از آن تصویری باشد و بنابراین باید افت و خیزهائی در تمپو، وقایع ناگهانی و سستیهای ناغافل داشته باشد. نبوغ شوپن خود را در همین رقصوارهها احیاء میکند و حضور ایشان تنها نباید حضوری روانی باشد. کول لاک والسها را به دو گروه تقسیم کرده است، گروه اول که به ترپسیکور اهداء شده است و گروه دوم که به طور واضح منصه تحویل و تحولات روحی است. شوپن خود اعتراف میکند که از نواختن یک والس به شیوه وینی عاجز است و با این وجود با اشتراوس نیز در حد کاری خود به رقابت میپرداخته است. برخی از این والسها به طرز شاعرانهای رو به زوال هستند و حتی تا مرز تبدیل به مازورکا نیز پیش میروند. تقریبا تمام آنها تا حد شیوههای پیش پا افتاده رایج در ارا تنزل پیدا کردهاند، ولی روی هم رفته هنوز نمونههای مشخص سوزنده و نشاط انگیز حال و هوای شاد و بیاعتنا و دوره گردگونه آهنگساز به شمار میروند.
در ارتباط با خط ممتد باس لازم به ذکر است، این مورد قاعدتا باید در مورد تمپوی والس معنی پیدا کند ولی اینطور نیست. یعنی احتیاجی نیست که باس به طور وحشیانه بنگ بنگ صدا کند بلکه باید به نغمه اصلی توجه کرد که جوهره و عصاره هارمونیها به نرمی در آن تهنشین شده است و در والس لازم نیست که روباتو در حین اجراء خودش را مشخصا آن طوری که مثلا مازورکاها معمول است نشان دهد.