مجموعه کتاب مکتب ویولن سوزوکی شامل ۸ جلد میباشد که در سه کتاب به دست محمدرضا گرگین زاده و اشکان خمسهپور ترجمه شده است. کتاب اول دربرگیرنده جلد ۱ و ۲ ، کتاب دوم دربرگیرنده جلد ۳، ۴ و ۵ و کتاب سوم دربرگیرنده ۶،۷ و ۸ میباشد. در کتاب دوم تمریناتی که باعث پیشرفت و ترقی افراد در زمینهی نواختن ویولن میشود به شرح زیر است:
۱. کار و تمرین روزانه، بدون استثنا.
۲. تمرین با تمرکز روی اهداف مشخص، نه تمرینهای بیهدف و لاقیدانه.
۳. کوشش مجدانهی روزانه برای تولید صدایی عالی از ساز.
۴. توجه به استیل نوازندگی خود با نهایت دقت.
۵. مطابق طرح زمانبندی شدهی روزانه تمرین و سپس به تدریج زمان هر نوبت افزایش داده شود.
۶. قطعاتی که تا به حال فراگرفته شده به طور مرتب تمرین گردد تا قدرت اجرایی به طور مداوم بالا رود. این کار در پرورش توانایی، روشی بسیار موثر است.
۷.از پیشرفت شتابآلود و بی دقت خودداری گردد، و برای رسیدن به صدایی عالی از ساز تلاش شود.
۸. هنرجو باید قادر باشد قطعات قدیمیتر را به خوبی قطعهای که اکنون روی آن کار میشود، بنوازد.
۹. گوش دادن به اجراهای فوق العاده و جالبی از قطعات.
همچنین در کتاب مکتب ویولن سوزوکی کتاب دوم عواملی که باعث پسرفت در توانایی نواختن میشود بیان شده است که به شرح زیر میباشد:
۱. سپری کردن روزهای متوالی بدون تمرین.
۲. نگاه انداختن سهل انگارانه به درسها.
۳. پیش بردن بیتابانه درسها بدون تمرکز.
۴. تمرین کردن بدون طرح زمانبندی روزانه.
۵. فراموش کردن قطعات قبلی.
۶. کار کردن بر روی درسها و قطعات روز.
۷. بی توجهی به مطالب و قطعات قبلی و میزان تاثیر آنها بر شرایط کنونی.
۸. پریدن شتابزده از یک قطعهی جدید به قطعهی دیگر.
۹. بیاعتنایی به گوش دادن اجرای قطعات سطح بالا.
۱۰. داشتن والدینی که سعی نمی کنند رهنمودهای معلم را درک کنند و به همین دلیل تلاش جدیای هم برای کمک به فرزندان خود نمیکنند.
۱۱. داشتن نوعی استیل نوازندگی که برای همیشه ناقص و ضعیف باقی خواهد ماند.
۱۲. بی اعتنایی به تمریناتی که باعث تولید صدایی عالی از ساز میشوند.
۱۳. بی اعتنایی و تلاش نکردن برای بهبود تولید نتهای تمیز.
دکتر شینجی سوزوکی، نوازنده و معلم و صاحب نظر در امر تعلیم و تربیت در هفدهم اکتبر سال ۱۸۹۸ در شهر ناگویان ژاپن متولد شد. وی بر این باور است که آن دسته از قوانین طبیعی که ناظر بر پیشرفت و ترقی هستند، همانهاییاند که ناظر بر پسرفت نیز هستند؛ همهی این قوانین طرفدار اصول تفکر قضا و قدری هستند. مهمترین فرضیه در این ارتباط تا به امروز این بوده که کسانی که برای ترقی و تعالی به پا خاستهاند، به این دلیل موفق شدهاند که با استعداد بودهاند؛ و در مقابل، عدم موفقیت افرادی با مهارت پایینتر به دلیل بیاستعدادی آنها بوده است. با این حال، وقتی دربارهی حقیقت طبیعت و قانون قضا و قدر درست فکر شود، مشخص میگردد که بشریت در مورد انسان مرتکب قضاوتی سخت اشتباه و ناعادلانه شده است. ارث بردن خصوصیات، آنچنان که پیداست، یک پدیدهی بیولوژیک است؛ اما توانایی فرهنگی از راه وراثت به دست نمیآید. توانایی و مهارتهای هر فرد بیانگر این نکته است که او برحسب شرایط و محیطی که در آن قرار گرفته هر چند به صورت خودبهخودی و تصادفی، به هر حال آنها را تجربه و کسب کرده است. بنابراین چنانچه تعلیم و تربیت به نحوی موثر و مناسب به کار گرفته شود، کاملا امکانپذیر خواهد بود که هر انسانی به آن درجه از توانایی برسد که قادر به کسب هر مهارت فرهنگی باشد. هر انسانی به راحتی توانایی صحبت به زبان مادری را در خود توسعه میدهد. بنابراین به همین نحو، توسعهی سایر تواناییهای فرهنگی بایستی امکانپذیر باشد.